جدول جو
جدول جو

معنی زرد پاره - جستجوی لغت در جدول جو

زرد پاره
(زَ پا رَ / رِ)
پاره ای به رنگ زرد. قطعه ای از پارچه به رنگ زرد، در بیت زیر از خاقانی کنایه از وصلۀ زردرنگی بود که یهودان را مجبور می کردند بر لباس خود بدوزند تا با غیر یهودان متمایز باشند و این رفتار خشونت آمیز و زشت درغالب کشورها به انحای مختلف معمول بود:
گردون یهودیانه به کتف کبود خویش
آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 133)
لغت نامه دهخدا
زرد پاره
پارچه زردی که یهودیان در قدیم برای امتیاز از مسلمانان بر جامه خود میدوختند پاره زرده:) گردون یهودیا نه بکتف کبود خویش آن زرده پاره بین که چه عمدا برافکند (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صد پاره
تصویر صد پاره
دارای پارگی و چاک های بسیار، پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید
پارچۀ زرد رنگی که یهودیان برای امتیاز از مسلمانان و بازشناخته شدن، بر روی شانۀ لباس خود می دوخته اند، جهودانه، برای مثال گردون یهودیانه به کتف کبود خویش / آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند (خاقانی - ۱۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ رَ / رِ)
پاره ای از پوست حیوانات که کفش دوزان و آهنگران روی پا اندازند تا جامه شان چرکین نشود. پوست پاره ای که حدادان و کفشگران یا بعضی دیگر از پیشه وران روی زانوان خود اندازند و یا همچون پیش بندی بر کمر بندند، تکه ها و خرده های چرم که در دکان یا محل کفشگران فراهم می آید. پاره های چرم: روباهی هر شب ب خانه کفشگری درآمدی و چرم پاره ها بدزدیدی و بخوردی. (سندبادنامه ص 226). رجوع به چرم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرد چهره
تصویر زرد چهره
آنکه صورتش زرد رنگ و پژمرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
برگه پاره برگک ورق کوچک: چو... عبارت ازورق پاره اای بودکه بجای سیم وزر جاری و بکار آمدی، رساله یا کتاب بی ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
این گیاه را بنامهای جلبهنگ جبلهنگ و جبر آهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آنرا همان) سمسم بری (میداند که بفارسی اسپرک سفید (اسپرگ) گویند و نیز تربد زرد (تربد) نامیده میشود. توضیح: نام جلبهنگ و زرد خار در کتب مختلف بگیاهان دیگر هم داده شده. در بعض کتب آنرا مرادف با جوزالقی و برخی هم آنرا مرادف با کنگر دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی سد پاره پاره پاره آنچه که پاره پاره شده بسیار چاک خورده
فرهنگ لغت هوشیار
((~. ~رَ یا رِ))
پارچه ای زردرنگ که یهودیان در قدیم برای بازشناختن از مسلمانان به جامه خود می دوختند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورق پاره
تصویر ورق پاره
((وَ رَ رِ))
ورق کوچک، کنایه از کاغذ بی ارزش
فرهنگ فارسی معین
زرد زار
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو زردرنگ پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی